رنگ خونه، آسمونه، دل عاشقای عالم ، یکی میگه، از توی عرش، رسیده ماه محرم
ماه لیلی، ماه مجنون، ماه بیقراریامون ، ماه غصه های زینب، ماه سینه زنی هامون
یا حبیبی یا حسین مولای مظلوم
اشک نم نم، شال و پرچم، رسیده ماه محرم ، دل خسته، باز دوباره، میخونه روضه دما دم
تو دل یه مرد تنها، زده غصه هاشو کوفه ، زیر لب زمزمه داره، یا حسین میا به کوفه
یا حبیبی یا حسین مولای مظلوم
بیقرارم بی بهارم، یار و یاوری ندارم ، از غریبی صورتم رو، رو دیوار غم میذارم
مردمان شهر کوفه، غیرت و وفا ندارند ، مهمونه عزیزشون رو، تشنه و تنها میذارند
یا حبیبی یا حسین مولای مظلوم
میا کوفه گل زهرا حرفای بدی شنیدم ، تو دسته یه حرومی، تیرای سه شعبه دیدم
دختری میگفت به باباش، حرفایی پر از شراره ، سوغاتی باید برا من بیاری یه گوشواره
یا حبیبی یا حسین مولای مظلوم
یکی میگفت علی اکبر، جوونه و خوش قد و بالاس ، حرمله با خنده میگفت، می بینمت یه روز عباس
این جماعت که از حیدر، جز وفا چیزی ندیدند ، برای معجر زینب، نقشه ی بدی کشیدند
حسین وای
اینان که حرف بیعت با یار میزنند ، آخر میان کوچه مرا دار میزنند
اینجا میا که مردم مهمان نوازشان ، طفل تو را به لحظه دیدار می زنند
دیدم برای آمدنت روی اشتران ، چندین هزار نیزه فقط بار میزنند
اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات ، هر لحظه حرف سیلی و مسمار میزنند
فتوای خون نسل علی شد حلال را ، هر شب به روی ماذنه ها جار میزنند
آقا نیا که آخرش این شور چشماها ، تیری به صحن چشم علمدار میزنند
میا که نقشه کشیدند مردمان یهود ، برای بردن خلخال پای دختر تو
میا که نیزه فروشان شهر میخوانند ، دعای رزق به پای گلو و حنجره تو
میا که نعره کشان سوی تو روانه شدند ، برای هلهله پیش علی اکبر تو
عمود آهن و نیزه فراهم آوردند ، برای فرق علمدار و چشم حیدر تو
میا که حرمله دارد سه شعبه میسازد ، برای بوسه گرفتن ز حلق اصغر تو
- یکشنبه
- 19
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 14:8
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه