پرسيد رفيقي كه مرا لیک سئوال است
از بعد حسين آن كه شهنشاه جلال است
مبهوت وقارش شرفش دشت و جبال است
اين گريه و شيون كه بهرماه و به سال است
سير حكمي است و يا خواب و خيال اســــت
پيري برسيد و نظري كرد و به لبخنــد
فرمود كه اي عاقل و روشندل و دلبند
مجنون نشدي تا كه بداني كه در اين بند
بالله كه دراين عرصه بسي جاي ملال است
ديوانگي عشق حسين عين كمال اسـت
این جامه دریدن نه فقط شوری حال است
از بهر عروج عملی شه پر و بال است
- دوشنبه
- 20
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 5:21
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه