تو اوج روضهء امام صادق
می مونه از کجا بگه روضه خون
برا گریز،آخر روضه باید
کجا بره این دلای پریشون؟
یه پیرغلام میگه جوون رسم ادب همینه
به احترام مادرش اول بریم مدینه
...این بار اولی نیست
آتیش در ، یه خونه ای تو پیچ و تابه
این بار اولی نیست
غریبونه، دست امامی تو طنابه
*سخته ولی،خدا رو شکر خزون نیست
*یه مادر جوون نیست
*نه بار شیشه ای نه میخ مسمار
*رو در و دیوار لکه های خون نیست
واغربتا واویلا
*******
بوی بهشت میده اگر مقاتل
اگر حسینه و یه دنیا عاشق
خدا میدونه همه رو داریم از
عطر نفسهای امام صادق
*آقائی که،بانی شده تاروضه ها به پاشه
*مگه میشه،تو مجلسش ذکر حسین نباشه
...این بار اولی نیست
که شعله ها،حرمت سادات و ندارن
این بار اولی نیست
بین آتیش،بچه ها در حال فرارن
*سخته ولی،ایندفه لشگری نیست
*غارت معجری نیست
*جلو چشای زن و بچه دیگه
*دعوا سره،رأس آب آوری نیست
واغربتا ،واویلا
*******
جمعه ای که آقا بیاد،تو دنیا
باز بوی یاس و شقایق میپیچه
دوباره رو منبرای مدینه
زمزمهء "قال الصادق" میپیچه
*همچی شبی،شایدبقیع مجلس غم بگیره
*اونجا شاید،مرثیه خون اینجوری دم بگیره:
...این بار اولی نیست
تاریکی و ،پای برهنه نیمهء شب
این بار اولی نیست
نفس زنون،بردن یکی و پشت مرکب
*سخته ولی،اینجا که راه زیاد نیست
*صدای جیغ و داد نیست
*خدا رو شکر که موی این پیرمرد
*مثل رقیه توی دست باد نیست
واغربتا ،واویلا
شاعر : عبدالله باقری
- چهارشنبه
- 29
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه