آرام کسی رد شده اما ضربانش
باید بنویسم غزلی تا هیجانش…
عطر خوش نعنای تو در حلقهای از دود
سرگیجهی این شهر، من و نقش جهانش
آواز بیاتی و چه خوب است که یک شب
عریان بشوی در وسط جامه درانش
از روی لب توست که در حاشیهی قم
هی شعبه زده حاجحسین و پسرانش
این شعر فقط تاب و تب رد شدنت بود
چیزی که عیان است چه حاجت به بیانش
دنبالهی موهای تو بر صفحهی کاغذ
آرام کسی رد شده اما ضربانش…
شاعر: حسام بهرامی
- دوشنبه
 - 3
 - شهریور
 - 1393
 - ساعت
 - 13:14
 - نوشته شده توسط
 - علی
 
- شاعر:
 - 
                            
حسام بهرامی
 

                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
جواد زروندي
بنده به نوبه خود از جناب بهرامي شاعر با ذوق و قريحه اهل بيت تشكر ميكنم چهارشنبه 5 شهریور 1393ساعت : 06:26