العطش ساقی العطش ساقی
تیره گشته آسمان پیش دو چشمانت
بنگر ای ساقی بنگر ای ساقی
تیره گشته آسمان پیش دو چشکانت
من برای تو سمت میمنه
تو برای ما سمت میسره
ذکر من شده قتال العرب
ذکر تو شده هاشمی نصب
کرده ای سکوت در برابرم
تا که برده ام ذکر مادرم
(ای برادرم، ای برادرم، ای برادرم،)
(انا قتال العرب انا هاشمی نصب)
شد خجل دریا شد خجل دریا
از نگاه پر ز اشک آه عطشانش
تا ادب کردی تا ادب کردی
آسمانی ها همه گردیده حیرانت
دست تو شده، عاقبت قلم
چشمان حرم، خیره بر علم
دست و پیکرد چون شود جدا
تشنه تواند خیمه ها بیا
تیر حرمله چشم تو درید
بوی فاطمه بر خیمه رسید
یا اخا بیا سمت علقمه
آمده در آن بی بی فاطمه
ای چشم بگیر ، خون دیده را
تا نظر کنم، دیده ات اخا
دختران تو ، جمله ی مرا
بنگر سره من روی نیزه ها
غیرت منو این اهل حرم
دست دشمنو دست من قلم
گریه میکنم، من به روی نی
زینبت کجا، مست جام می
- پنج شنبه
- 13
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 7:39
- نوشته شده توسط
- محمد
ارسال دیدگاه