برق دندان ابرهه پیداست
در نگاهش سپاه ظلمت هاست
فکر غصب فدک به سر دارد
باز دنبال شورش و بلواست
چهره سرخ او غضبناک است
به گمانم که در پی دعواست
بسته چون راهزن مسیر مرا
دست هشدار سیلی اش بالاست
کو ابابیل های تو ،یارب
فاطمه بین کوچه ها تنهاست
کینه مرتضی به دل دارد
نفرت از چشم های او پیداست
سیلی اش پایه ریز اصلی
ماجراهای عصر عاشوراست
شاعر وحید قاسمی
- پنج شنبه
- 17
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 5:24
- نوشته شده توسط
- محمد کاظم زاده
ارسال دیدگاه