آقا بپوش یه کهنه پیراهن
کوفیا گودال سر رات کندن
چشمای کوفیا پر از خونه
غصه ی تو دل رو می سوزونه
انگشتر تو روضه می خونه
کاری می کنن قاسم
هم قد اکبر می شه
جوون رعنای تو
مثل گل پر پر می شه
زمزمه ی مادرت
غریب مادر می شه
شمشیرو سنگ
زخم می کنه بال و پرت رو
نیست کسی تا
بگیره چشم خواهرت رو
روپا سرت رو
کوفه میا حسین جان
- چهارشنبه
- 19
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 13:59
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه