ماه محرم است، دلم شور می زند
هنگامه ی غم است، دلم شور می زند
حالا به هر چه می نگرم مثل مقتلِ
ابن مقرّم است، دلم شور می زند
یعنی که باید از غم و داغ غمت نوشت
این غم مگر کم است، دلم شور می زند
ارباب بی سرم، سر و دستم فدای تو
هر دل ز روضه ی تو شکستم فدای تو
آقا غم تو در دل عشاق پر شده
دل های شیعیان تو از داغ پر شده
اینجا همه برای غمت گریه می کنند
اینجا چقدر عاشق و مشتاق پر شده
هَل مِن مُعین حنجره ی خسته ات هنوز
در گوش هر کرانه و آفاق پر شده
اینجا به نام خواهر تو خیمه می زنیم
با اشک های مادر تو خیمه می زنیم
ما نوکر سرای تو تعبییر می شوییم
از شیر نذر هیأت تو شیر می شوییم
هر شب کنار سفره ی ماه محرمت
با دست پخت مادر تو سیر می شوییم
زهرا حواسش است که ما نوکران تو
در زیر پرچم پسرش پیر می شوییم
ما پیر می شوییم همه پیر گریه ات
موی سفیدمان همه نذر رقیّه ات
وقتی که ما بیاد تنت گریه می کنیم
همراه زینب و حسنت گریه می کنیم
بیش ازهزار سال گذشته که همچنان
بر زخم های پیر هنت گریه می کنیم
حالا بیاد سینه ی پامال گشته ات
با چشم های سینه زنت گریه می کنیم
با گریه های ما تنت آرام می شود؟
جای سیوف دشمنت آرام می شود؟
ای سر بریده ای که سرت را ربوده اند
گهواره ی علی، پسرت را ربوده اند
آنان که مثله مثله نمودند پیکرت
ازجسم مثله ات، سپرت را ربوده اند
سیلی زدند، زیور و معجر گرفته اند
خلخال پای تاج سرت را ربوده اند
با هر چه داشتند فقط لطمه می زدند
کاری نداشتند، فقط لطمه می زدند
شاعر : امیر عظیمی
- شنبه
- 22
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 16:47
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه