چو یادش در دل افتاد از نهادم آه آمد
زبان در وصف او حیران شد و کوتاه آمد
وجودش کشتی نوح است و بی شک وقت توفان
بلا دور است از آنکس که در این درگاه آمد
اگر هارون برایِ موسیِ عمران وزیر است
کنارِ احمدِ خاتم، ولی الله آمد
علی با حق و حق با اوست؛ چون سرتاسرِ عمر
فقط حق گفت و حق را دید و با حق راه آمد
به وقتِ جنگ چون دیدی که دشمن می گریزد
بدان سردار و سرور، شیرِ حق، آن شاه آمد
یتیمی یا فقیری یا اسیری؛ هرچه هستی!
نگاهی سوی بالا کن که قرصِ ماه آمد
نمی داند کسی بینِ مناجاتش چه گفته
که فریادی چو نعره، از گلویِ چاه آمد
الا ملعون! نگاهش کن که او مولود کعبه ست
که چون عاشق به آغوش عبادتگاه آمد
دعا کردی خدا یک شب تو را از ما بگیرد
بیا مولا، بیا؛ آن کافرِ گمراه آمد
شاعر : محمد فرخ طلب
- یکشنبه
- 30
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 6:4
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد فرخ طلب
ارسال دیدگاه