به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را
شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را
نگه بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم
که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را
امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت
به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را
به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت
چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را
ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد
از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را
زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر
تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را
به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند
ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را
تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم
نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را
بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت
که گیرم در بغل نعش علّی اکبر خود را
یتیمان بر تو آوردند شیر و یاد من آمد
که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را
زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن
که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- یکشنبه
- 30
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 6:58
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه