• دوشنبه 3 دی 03


شعر با مضمون عرفانی از اکرم بهرامچی -( یک مدادِ رها شده شب رنگ ، غزلم را سیاه می پوشم )

2824
2

یک مدادِ رها شده شب رنگ ،  غزلم  را  سیاه می پوشم
توی نقاشی ِ  دفترم امشب ،  دو سه بیت  اشتباه می پوشم
باز هم   ساعتم نمی خوابد،  گرچه جمعی همیشه در خوابند
مثل ِ آسمانِ سیاه ، بی باران، یک ستاره نگاه می پوشم
گوشی ام هم  شارژ نخواهد شد ، آنقَدَر حرف ها زیاد هستن
درقنوتم به خدا خواهم گفت ،عاصی ام قبله گاه می پوشم
توی مسجدِ اجاره ای خوب است  ، که نمازت هم شکسته تر باشد
خانه هامان مسجدی بی گنبد،  خانه ای غرق ِ  آه می پوشم
 توی جغرافیای افکارم ،  ما مسلمانیم  صد در صد
ذهن من هم که  باج می گیرد ، بی اراده    گناه میپوشم
با همین دستهای خالی تر، با همین پا ها که می لنگند
میزنم فریادها  و پی در پی ، گریه در  گریه   راه  می پوشم
در  خیابان های بی کوچه  ، دور  ِ میدان های گیج آلود
یک  اذان ِ  بی هنگامم در   ، بغض ِ عریان  که چاه می پوشم
دور و بر هم  جماعتی هستند، هم قبیله تر ....... هم شهری
می نشینم کنارشان امشب ، مردمی  بی پناه میپوشم

شاعر : اکرم بهرامچی

  • یکشنبه
  • 6
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 6:0
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران