هرکسی که تو کودکی،ببینه کابوس بدی،تا عمر داره یادش نمیره
حالا اگه به جای خواب،با گوشت و پوستش لمس کنه،آرزوشه روزی هزار دفه بمیره
*خودم دیدم،
جوونای خیمه،دویدن و رفتن،تشییع اکبر
*خودم دیدم،
زیره بغلای،حسین و گرفتن،سقا با خواهر
(ای که میگی به روضه خون
روضه ها رو سنگین نخون...سخته شنیدن)
(پنجاه وچار سالی میشه
این روضه ها تو سینمه،شنیدن کی بود مانند دیدن)
#منم اسیر غصه ها ،شاهد کل ماجرا،یادگار کرب و بلا#
********
هنوز تو گوشمه خدا،صدای گریهء علی،اصغر که دلهامون و سوزوند
هرچی که دست به دست میشد،بین رباب و عمه جون،آروم نمیشد هرکسی لالائی میخوند
*خودم دیدم،
زیر عبا بردش،به دشمنا رو زد،حرمله خندید
*خودم دیدم،
رو خاکا نیومد،خونای گلوشو،به عرش که پاشید
(ای که میگی به روضه خون
روضهء شیرخواره نخون...سخته شنیدن)
(رباب که آب خورد یادمه
بیرون خیمه ضجه هاش،شنیدن کی بود مانند دیدن)
#منم اسیر غصه ها،شاهد کل ماجرا،یادگار کرب و بلا#
********
الهی هیچ مسلمونی،اسیر نشه تا ببینه،ناموس شو تو ملأعام
جای تعجب نداره،حق داشت بابام سه مرتبه،بگه که سخت تر ندیدم از سفر شام
*خودم دیدم،
محل یهودی،تو چشای عباس،نگاه غیرت
*خودم دیدم،
عمه ها چه جوری،آستین گرفتن،جلوی صورت
(ای که میگی به روضه خون
روضه رو بی پروا نخون...سخته شنیدن)
(خودم دیدم بزم یزید،کنیز میخواست پستی پلید،شنیدن کی بود مانند دیدن)
#منم اسیر غصه ها،شاهد کل ماجرا،یادگار کرب و بلا#
********
سخته یکی تو یک سفر،همبازی شو از دست بده،جاش بذاره تو خاک غربت
یادم نمیره گریهء،سه ساله رو که آخرا،بابا بابا بابا میگفت دیگه با لکنت
*خودم دیدم،
طبق و آوردن،خم شد و لبای باباشو بوسید
*خودم دیدم،
سر و که بغل کرد،برای همیشه،رقیه خوابید
(ای که میگی به روضه خون
روضه ها رو بازش نکن...سخته شنیدن)
(یادم نمیره عمه جون،با دست براش قبر که میکند،شنیدن کی بود مانند دیدن)
#منم اسیر غصه ها، شاهد کل ماجرا یادگار کرب و بلا #
شاعر : عبدالله باقری
- چهارشنبه
- 9
- مهر
- 1393
- ساعت
- 19:52
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه