شب است وبغض سکوت وصدای گریه آب
تمام غصه عالم نشسته در محراب
نگاه کن که ببینی چگونه می بارد
مصیبت از در و دیوار خانه ارباب
برای غسل شب قدر آمده امشب
فقط خدا و رسولش به منزل مهتاب
بنای زندگیش را به آب می شوید
الهی صبر علی را به فاطمه دریاب
به قطره قطره سرشکش دخیل می بندد
بر آن ضریح کبود و شکسته و بیتاب
چه آبها که سراسیمه غسل می کردند
برای آنکه نماند در آن بدن خوناب
چه می رسد به علی از مرور خاطرها
که ناله های صبورش ندارد امشب تاب
شاعر رحمان نوازنی
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 14:5
- نوشته شده توسط
- محمد کاظم زاده
ارسال دیدگاه