سردار بی،سپاهم ندارم امید فردا
موندم غریب و تنها تو این شهر بی کسی ها
دلم گرفته از دست این قوم پست نامرد
حسین ببین که عشق تو با مسلمت چه ها کرد
تموم هستیم فدای حسین
سرم نذر بچههای حسین
سر اربابم سلامت اگر
بدم جونم رو برای حسین
میا کوفه ای گل زهرا(۳)
********
حبیب قلب زارم براتو دلشوره دارم
دلواپس ربابم برا زینب بیقرارم
تا آخرین نفس عاشق و مبتلاتم آقا
قربونی تو و تک تک بچههاتم آقا
تو هستی تنها طبیب دلم
برای تو بی شکیبه دلم
فریبه این نامه ها آقا
نیا کوفه ای حبیب دلم
میا کوفه ای گل زهرا(۳)
********
ترسم اینه بیفتی تو هم مثل من تو گودال
کنار جسم پر خون تو زینب بره از حال
ترسم اینه به دستای یک عده بی مروت
جلو چشای زینب بشه پیکر تو غارت
تو رو جان حضرت زهرا
نیا سوی این دیار بلا
تو رحمی کن بر دل زینب
میترسم از عصر عاشورا
میا کوفه ای گل زهرا(۳)
********
با چشمایی پر از اشک و حالی خراب و مضطر
یه خواهش از تو دارم تو این لحظه های آخر
حالا که هستی من تو راهت رفته به غارت
دخترمو بغل کن حسین جان نره اسارت
دلم خونه این دم آخر
برای اون خواهر مضطر
کنیزی هرگز نمی گُنجه
به قاموس آل پیغمبر
********
شاعر : بهمن عظیمی
- پنج شنبه
- 10
- مهر
- 1393
- ساعت
- 9:12
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه