بادی که سمت مقتل سرخت وزیده بود
تنها تمام پیکـر پاک تـو دیده بود
هر نیزه را ز وصل توشد کام دل به دست
دیدم کمی ز جسم عزیز تو چیده بود
هرچند همچو بازشکاری پدر رسید
آهـوی زنـدگی دگر از تو رمیده بود
آندم که خم شد و به رخ تو نهاد رخ
قبـل از کنـارعلقمـه اینجا خمیده بود
گویا ز پـای پیکر تـو پـا نمی شـود
او ماند و پیکری که بسی رنج دیده بود
وقتی صدا زدی ز حرم ، مادرش بیا
رنگ از عُذار حضرت لیلا پریده بود
بانگی برآمد آنکه علی بَعدک العَفا
دیگر حسین آخر کارش رسیده بود
شاعر : وحید دکامین
- چهارشنبه
- 16
- مهر
- 1393
- ساعت
- 3:57
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
وحید دکامین
ارسال دیدگاه