داغ حسین و كربلا در دفتر م ماند
سوز دلم چون سایه در چشم ِ ترم ماند
از كربلا دورم ولی مشهد كه دارم
آهو شدن در كربلای باورم ماند
منظومه ی هفتاد و دوعرش است آنجا
اینجا دو صد منظومه لای دفترم ماند
اینجا رضا و غربت و مامون و نیرنگ
آنجا حسین و خیمه های آتش و جنگ
چشمان باران خورده ی زینب و شمشیر
بغض گلوی اصغر شش ماهه ی پیر
دست خدا افتاده بر خاكی عطشناك
در راه نیشابور خنجر می زند تاك
اینجا و آنجا را غریبان می شناسند
در بیت ِ زهرا زخم خنجر ها جناسند
خون می تراود خیمه ها ی تشنه لب را
آتش شدن در حسرت ِ خاكسترم ماند
دنیا پر از مامون و شیطان و یزید است
نفرین به آنان تا ابد در سنگرم ماند
زاهد نشد جنس قلم در متن ِ تاریخ
اما همیشه كربلا در جوهرم ماند
شاعر : اکرم بهرامچی
- پنج شنبه
- 17
- مهر
- 1393
- ساعت
- 17:31
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اکرم بهرامچی
ارسال دیدگاه