قنوت گریه گرفتی، خدا خدا کردی
صدا صدای تو بود و مرا دعا کردی
از آسمانی دستت که برتر از عرش است
کبوترانه مرا در حرم رها کردی
قسم به صحن و به سرداب می خورم آقا
که بغض بال و پرم را فقط تو وا کردی
شبیه قبه ی خون خداست ای مظلوم
اجابتی که تو با گنبدت بنا کردی
زبانزد است به هر جا گدای سامرا
کریمی و حرمت را پر از گدا کردی
مفسران قَدَر را به عجز و لابه کشید
زیارتی که تو غوغا در آن به پا کردی
تو با "بکم فتح الله"و با "بکم یختم الله"
امام! حق سخن را چه خوب ادا کردی
به لطف مکتب هادی شناسی ات ای نور
غریبه های جهان را تو آشنا کردی
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
عدو سبب شد و از نو حرم به پا کردی
سکوت کردی و دشمن تو را... زبانم لال...
مگر به جد غریب خود اقتدا کردی
بهشت را چه به شیطان و کرکس و شاهین؟
زبان فتنه ببند این دهان که وا کردی
شاعر : محمد موحدی مهرآبادی
- جمعه
- 18
- مهر
- 1393
- ساعت
- 11:1
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد موحدی مهرآبادی
ارسال دیدگاه