باز هم عقل شده پای جنونم سرکوب
بی سبب نیست اگر کنجِ لبم شد مرطوب
با تو من معتقدم هست حلال این مشروب
بی ولای تو حرام است هر آن چه مطلوب
انبیاء مستِ سبوی تو یکیشان ایوب
تا که از باده چشیدم جگرم حال آمد
گرچه مستی کنم اما دل من آگاه است
بین این میکده امشب خبری در راه است
نوبت شادی اولاد رسول الله است
سائلِ سفره، سحرگاه خودش هم شاه است
قدر دانید رفیقان که شبی کوتاه است
تا به میخانه رسیدم جگرم حال آمد
بر جهاز شتران دست تو تا بالا رفت
هو کشید هر ملک و نغمه کنان شیدا رفت
شرحش از مائده تا سوره ی اعطینا رفت
خنده بر روی لب فاطمه ی زهرا رفت
این خبر از عربستان به همه دنیا رفت
ماجرا را که شنیدم جگرم حال آمد
مژده ای اهل گنه باز خدا می بخشد
دو برابر ز شب قدر گدا می بخشد
بهر تسکین دل زار دوا می بخشد
روزی گریه ی در ماه عزا می بخشد
به گدا "تذکره ی کرب و بلا" می بخشد
"اربعین"... نقشه کشیدم... جگرم حال آمد
امشب از شاه نجف رزق محرم خواهم
من چهل روز فقط اشک دمادم خواهم
بهر این سینه زنی یاور و همدم خواهم
یک دهه سوختن نم نم و کم کم خواهم
پیرهن، شال عزا، خیمه و پرچم خواهم
رخت مشکی که خریدم جگرم حال آمد
شاعر : محمد جواد شیرازی
- پنج شنبه
- 24
- مهر
- 1393
- ساعت
- 20:22
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه