زخم زبون شنیدم – چه صحنه ها که دیدم
یه نیمه شب تو خواب از – ضرب سیلی پریدم
سیلی رو صورتم بدجور نشست
مونده رو گونه هام جای یک دست
باتو سربسته می گم بابا جون
زنده موندن من یک معجزست
ندارم دیگه حوصله
شده پاهام پر آبله
چقد دشمنت سنگ دله
(حسین بابایی بابایی)
********
داغ این دل عظیمه - دست شامی حجیمه
فقط انقدر بگم که - حال وروزم وخیمه
جای تاول نشسته رو پاهام
وا نمیشه ازهم این دو پلکام
دست اگه می کشم روی خاکا
کم شده باباجون سوی چشمام
شدم از دنیا کلافه
باتو میگم در لفافه
عدوی تو بی انصافه
(حسین بابایی بابایی)
بابا بشین کنارم – ای سر نی سوارم
بیا تا من به روی - زخمات مرهم بزارم
چه بلایی آوردن سر تو
جای نی مونده رو حنجر تو
با من بگو تو ای راس خونی
کجا مونده بابا پیکر تو
سرت رو روی نی دیدم
میون بزم می دیدم
جسارت پیاپی دیدم
(حسین بابایی بابایی)
********
شاعر : رضا رسولی
- دوشنبه
- 28
- مهر
- 1393
- ساعت
- 10:38
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا رسولی
محمد