• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت محمد مصطفی (ص) (چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است)

6849
4

چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است

یا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است

بر چه می ریزد سرشک تلخ از مژگان فلک

عالمی را رخت ماتم نوحه گر بر پیکر است

ارض هستی یکسره گردیده بی صبر و سکون

خون چکان عرش و فلک در ماتم پیغمبر است

فاطمه دخت نبی می سوزد از هجر پدر

خلقت هستی پریشان از نوای کوثر است

یک طرف نالان حسن سویی حسین و زینبین

سوی دیگر دل غمین بهر برادر حیدر است

ناگهان آمد سروشی غم مخور زهرای من

نگذرد چندی پدر واصل به وصل دختر است

مهر تابان هدایت گشته خاموش عاقبت

مرتضی دیگر غریب و بی کس و بی یاور است

آب غسل تو نخشکیده هنوز ای نور حق

دخترت پهلو شکسته بین دیوار و در است

بعد تو از آتش بدعتت سرایت سوختند

غنچه نارسته ای از ظلم کینه پرپر است

خیز از جا یا رسول الله بنگر بی معین

ریسمان بر گردن فتاح و میر خیبر است

یا رسول الله چنان سیلی به زهرایت زدند

کز شرارش تا ابد نیلی عذار دخت راست

یا رسول الله زجا برخیز و زهرا را ببین

آنکه را خواندی ابیها را گرامی مادر است

یا رسوالله علی شد بعد تو خانه نشین

حق شده خاموش وناحق بهر امت رهبر است

شاعر؟؟؟

  • جمعه
  • 23
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 14:1
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران