دلم از جور خسان لاله صفت خونین است
سینه از طعنة اغیار پر از زوبین است
چه کنم گر نکنم ناله و فریاد و فغان
بلبل دل شده را شور و نوا آئین است
ایپدر پرسشی از حالت زهرای عزیز
که مرا پنجه زخوناب جگر رنگین است
بی مه روی تو بابا همه شب تا بسحر
دامن دیدهام از اشگ پر از پروین است
دوش درخواب ترا دیدم و دلشاد شدم
چشم امیدم از آن خواب خوش دوشین است
دارم امید که بینم رخ دلجوی ترا
بار دیگر چو مرا آرزوی دیرین است
آخر این قوم چرا منع من از گریه کنند
من مصیبت زدهام گریه مرا تسکین است
آتش از کینه برافروخت بکاشانه من
زاغ چون دید که خالی چمن از شاهین است
کشته گردید زکین محسن ششماهه من
پر پر از باد خزان غنچه گل نسرینا ست
مرگ تلخ است اگر در نظر خلق صفا
لیک در کار من غمزده نی شیرین است.
صفا
منبع:شیعتی
- شنبه
- 26
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- سیدمهدی هاشمی نسب
ارسال دیدگاه