اى كه به بحر شرف گوهر يكتا تويى
آئينه حسن حق ز سر تا پا توئى
گفت ولى خدا، ام ابيها تويى
اختر برج حيا زهره ى زهرا تويى
طاهره و عالمه، بتول عذرا تويى
بضعه ى خير الورى، فاطمه يا فاطمه
در آسمان عفاف ماه بلند اخترى
بانوى عظماى دين، حبيبه ى داورى
مليكه ى ملك حق، شفيعه ى محشرى
به يازده رهبر دين خدا مادرى
حقيقت هل اتى فضيلت كوثرى
شكوفه ي طاوها فاطمه يا فاطمه
اى به سپهر وجود نيّر تابان جود
عالمه اى جز تو نيست به راز غيب و شهود
خلقت هستى بود تو را طفيل وجود
ملك به خاك درت نهاده سر بر سجود
از همه كائنات بر تو سلام و درود
در همه صبح و مسا، فاطمه يا فاطمه
تاج سر بوالبشر، خاك سر كوى تو
مشام خير البشر معطر از بوى تو
ديده ى لا هويتان در همه دم سوى تو
جمله سماواتيان گشته ثناگوى تو
چشم و دل مرتضى منور از روى تو
فروغ شمس الضحى فاطمه يا فاطمه
خادمه ي درگهت به رتبه چون مريم است
مرتبه فضه ات نه خود ز سارا كم است
زنده ز انفاس تو بسى مسيحا دم است
گداى كوى تو نه به فكر بيش و كم است
غرق نشاط است و فارغ ز غم عالم است
اى همه هستى ما فاطمه يا فاطمه
رفتی و تنی سوخته از تب بردی
آرام مرا به جان زینب بردی
با آمدنت به خانه ام فاطمه جان
نه سال صفا دادی و یک شب بردی
دریغا رخت غم شد در بر من
شده خاک مصیبت بر سر من
الهی بشکند دستی که از کین
زده سیلی به روی مادر من
- شنبه
- 26
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 15:56
- نوشته شده توسط
- محمد کاظم زاده
ارسال دیدگاه