چهل شبه که از غم و غصت خمیدم
بمونه داداش چی دیدم و چی شنیدم
چهل شبه که برام نمونده دیگه نا
چه جور بگم از مصیبت این ماجرا
نانجیبا کردن – حق منو ضایع
به سرم آوردن – یه دنیا وقایع
پاشو که زینبت از راه اومد
با اشک و با ناله و آه اومد
دوباره توی قتلگاه اومد
برادر حسین من حسینم
〰〰〰
خاطرات اینجا می شه برا من تداعی
همینجا بودکه با هم کردیم چه وداعی
توخاطرمه سمت تو آوردن هجوم
یه عده گرگ خون آشام و لقمه حروم
اینا که نه شرم و – نه حیایی داشتن
داغ تو رو بدجور – رو دلم گذاشتن
می زدی تو قتلگاه دست و پا
می زدم ناله از دل ای خدا
می برید سرت جلوم از قفا
برادر – حسین من حسینم
〰〰〰
دور و برم و گرفتن یه مشت اراذل
همسفر شدم با قاتلت چل تا منزل
چهل شبه که قلب من و خون کردن و
با هر بهونه زخم زبونم زدن و
خیلی اینا کردن - به خواهرت اجحاف
جواب و دادن - با سیلی و غلاف
نبودی بردنم کوفه و شام
بردنم میون ملاء عام
خندیدن به اشکا و گریه هام
برادر – حسین من حسینم
شاعر : رضا رسولی
- جمعه
- 21
- آذر
- 1393
- ساعت
- 13:53
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه