{جان شما و جان علی ای برادران! }
این واپسین دعا
این آخرین صدای رسالت بود
این
آیه های "یاسین"
در گوش های مسخ جهالت بود!!!
"تنها صدا ، صداست که می ماند"
اما صدای سبز محمد را
تاریخ بی حواس خیانت
از خاطرات خویش نمیداند.
آه ای پدر!
بعد ازتو با ستمگری نابرادران
تنها علی به جا ماند
مانند ناشناسی در جمع دیگران...
یک عمر آزگار چه ها بر علی گذشت
گیرم غدیر ، قصه و افسانه بود آه!
اما علی حقیقت...
اما علی گواه...
آه ای پدر!
بعد از تو یوسفت را
بسیار و بارها به پشیزی فروختند
کنعانِ یادگار تو را نیز
در قحطسال غیرت و ایمان
یکباره سوختند
بعد از تو یوسفت
خود را به چاه غربت و گریه سپرد و رفت
در جمع قارقار کلاغان
آن هدهد غدیری
خود را مگر غریب و غریبه شمرد و رفت.
از آه های او
تاریخ ، دود شد
گرز گران خطبه و حتی سکوت او
بر فرق نعره های دروغین عمود شد.
بعد از تو ای پدر
یک عمر آزگار چه ها بر علی گذشت
آری ولی گذشت !
شاعر : سودابه مهیجی
- دوشنبه
- 6
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 8:9
- نوشته شده توسط
- شاهد
- شاعر:
-
سودابه مهیجی
ارسال دیدگاه