• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


شعر مصیبت امام صادق (ع) -( اف به قومی که به دست معجزه ایمان نداشت )

2572
-2

اف به قومی که به دست معجزه ایمان نداشت
حقشان است این چنین که سفره هاشان نان نداشت
خشکسالی لایق شهری ست که بعد از نبی
اعتقادی به دعای حضرت باران نداشت
آه باید این چنین ظلمی روا باشد به او
آن زمان که هیچ کس تعریفی از انسان نداشت
پا به نعلینش کند یک آن نخواهد شد ولی
پا برهنه می دوید و فرصت یک آن نداشت
ریسمان ها آنقدر محکم گلو را می فشرد
پشت مرکب ها نمی آمد یقینا جان نداشت
حرمت موی سپید قدکمان خواهد شکست
یک قدم آهسته گیرد استخوان  خواهد شکست

 **************
آه بی شرمانه آتش بر درش انداختند
هیزم سوزانده را روی پرش انداختند
حرمت موی سپیدش را نفهمیدند که
این چنین عمامه از روی سرش انداختند
آه انگاری که این روضه برایم آشناست
رد زخمی که به روی پیکرش انداختند
تازیانه، دست بسته، چشم کم سو، نیمه شب
با لگد من را به یاد مادرش انداختند
باز هم مردم شبیه شام و کوفه طعنه بر
بارش اشک از دو چشمان ترش انداختند
خوب شد آنجا کسی از درد دلتنگی نخورد
خوب شد از بام خانه هیچکس سنگی نخورد
***********************
آه باید گفت آقایی که در غم کم نداشت
قد انگشتان خود دور و برش آدم نداشت
آه باید گفت از زخمی که روی دست بود
آنقدر زخم عمیقی بود که مرهم نداشت
آه باید گفت او حتی برای بستن
زخم دور گردنش یک آشنایی هم نداشت
آه باید سوخت وقتی که در آن بزم شراب
دور خوداز قوم خویشش نیز یک محرم نداشت
آه اما خوب شد شش ماهه یا دختر نبود
خوب شد که شانه ای از داغ لاله خم نداشت
خوب شد قاری قرآن سر نی ها نشد
سمّ مرکب را ندید و بند بندش وا نشد

********

شاعر : مجتبی فلاح نیا

  • دوشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 15:7
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران