به میخ بگید: اینجا درِ عالم اسراره، نزن!
به در بگید: کنار این لاله یه دیواره، نزن!
بگید به آتش: نسوزون دامن بانوی منو
شعله به قلب عاشقی که پیش دلداره نزن!
برگِ گُله صورت اون، طاقت سیلی نداره
ـ مثل خدا ـ یاسِ منم یک گل بیخاره، نزن!
این در عرشم که نبود، جای لگدهای تو نیست
شش ماهه زهرا تو دلش اسم خدا داره، نزن!
برگهی اثبات فدک، نیست توی دستش به خدا
تنها توی دستای اون گوشهی دستاره، نزن!
پاسخ حرفای یه زن غلاف شمشیره مگه
حداقل تا جلوی چشم یه سرداره، نزن!
وا شدن دستای اون اینهمه شلاق نمیخواد
فاطمه از غصهی من چند روزه بیماره، نزن!
دستمو که بستی بسه، با صبر من بازی نکن
نمک به زخم اسیری که نداره چاره، نزن!
هی به خودم میگم: علی! اینقده بیتابی نکن
ناله ـ ببین زینب اگه میشنوه، بیداره ـ نزن!
شاعر : قاسم صرافان
- پنج شنبه
- 9
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 3:11
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
قاسم صرافان
جواد حسن زاده