سوزانده داغ تو جگر آفتاب را
تا غنچه ی گلوی تو را دید حرمله
پاشد که با سه شعبه بگیرد گلاب را
با چند قطره آب مگر سیر میشدی؟
از زوزه های تیر گرفتم جواب را
جسم تورا چگونه پدر خیمه می برد
دق می کند اگر که ببیند رباب را
خون تو را به روی هوا ریخت این چنین
آورد از برای ملائک خضاب را
وقتی که خاک دید چنین جامه چاک داد
خشکی بر لب نوه ی بوتراب را
شاعر : مجید گل دار
- شنبه
- 11
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 16:8
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
مجید گل دار
ارسال دیدگاه