• جمعه 2 آذر 03


خاطره کوچه -( تو مپندار که آتش زده ای برجگرم )

4191
4

تو مپندار که آتش زده ای برجگرم
تو مپندار که زهر تو شده کارگرم
دل من پیش تر از پیش برافروخته بود
جگرم از اثر واقعه ای سوخته بود
توندانی که چه ها من به دوچشمم دیدم
توندانی من مظلوم چه ها بشنیدم
همره مادرم از کوچه گذر میکردم
وقت رفتن که به اطراف نظر میکردم
کوچه آن روز ندانم که چرا خلوت بود
به دلم دلهره و واهمه و محنت بود
ناگهان دیدم از آن دور کسی می آید
باورم بود که فریاد رسی می آید
روز شد تیره تر از شام ‌‌‌‌‌٬گل وپروانه
موقع رفتنِ‌ از کوچه به سوی خانه
همه شهر مدینه سیه ونیلی شد
صورت مادرم از کین هدف سیلی شد
مادرم گفت حسن بر دلم آذر نزنی
حرفی از قصه ی امروز به حیدر نزنی

شاعر : سعید خرازی

  • پنج شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 4:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران