نگاه کن پسرم! دست هر نفر نیزه ست
چرا کنار لبان تو اینقدر نیزه ست
چه قد کشیده ای مادر!بگو ببینم من
خودت بزرگ شدی یا که کار سرنیزه ست
چه خوب بود که مادر شدم ولی ای کاش
ندیده بودم همبازی«پسر» نیزه ست
بجاش رفته دوباره کنار بابایش
به زیر حلق سفید گلم اگر نیزه ست
شکسته تر شدنم را همه نگاه کنید
عصای پیری من بود اینکه بر نیزه ست
شاعر : معین اصغری
- جمعه
- 1
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 15:48
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
معین اصغری
ارسال دیدگاه