• پنج شنبه 1 آذر 03

 سید پوریا هاشمی

شعر مدح و توسل به جوادالائمه -( نفس سوخته را مرهم و درمانی نیست )

2408

نفس سوخته را مرهم و درمانی نیست
حال و روز تو یقین غیر پریشانی نیست

العطش العطش اینقدر مگو از جگرت
که ازین ظالمه امید به احسانی نیست

اثر زهر همین است بسوزاند و بس
آه در حجره ی در بسته که بارانی نیست

اصلا انگار بنا نیست که آبت بدهند
اصلا انگار دراین غمکده انسانی نیست

این کنیزان به زمین خوردن تو میخندند
غربتت آه دگر غربت پنهانی نیست

رسم اینست به مهمان همه تکریم کنند..
زهر دادن بخدا سنت مهمانی نیست

خواهری نیست بیاید به سر بالینت
خواهری نیست سر تو روی دامانی نیست

اینقدر سعی مکن تا که ز جا برخیزی
به تن سوخته ی تو رمق و جانی نیست

چشم تارت به در حجره چرا خشک شده؟
یار و یاور که دراین معرکه میدانی نیست..

باتن محتضرت بهتر ازین کاری که..
آسمان را به دو خط روضه بگریانی نیست

خواهری روی تل از سوز جگر ناله کشید..
سربریدن زقفا رسم مسلمانی نیست

نیزه را در بدن یوسف زینب نکنید
سنگدل تر ز شما گرگ بیابانی نیست

پیش زینب به تن شاه جسارت کردند
زینت دوش نبی را همه غارت کردند..

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران