مگر می شود هر دلی مبتلای تو باشد
مگر می توان هرکه با ماجرای تو باشد
مگر بردنِ نام شیرین تو اختیاری است
مگر می شود هرکسی با ولای تو باشد
دلی مبتلای تو باشد که جای تو باشد
وگرنَه غریبه کجا آشنای تو باشد
مرا با خودت می بری با خودت هم میاری
مبادا که این نوکرت بی وفای تو باشد
تو از بس غم شیعه را می خوری تا دم مرگ
به هر جا رود پای او جای پای تو باشد
همه سال و ماه مرا با خودت وصله بستی
که شاید نصیب گدایت لقای تو باشد
همه حاجت سائل کوی لطف تو این است
که روزی نباشد بدون عطای تو باشد
تو خود کرده ای انتخابم برای غلامی
که روزی غلام سیاهت فدای تو باشد
من آیا ذخیره برای سپاه تو هستم
دل آیا شود کشتة کربلای تو باشد
قسم بر غریبی مولا و غمهای زهرا
که این عمر و مرگم به زیر لوای تو باشد
شاعر : محمود ژولیده
شاعر : محمود ژولیده
- یکشنبه
- 10
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 12:24
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه