یادته گفت پیغمبر/جان تو و جانانم
شب عروسی مون گفت/ایشاالله که،به پای هم پیر شید عزیزانم
*نیست روزی که،خوشبختی مون
جلو چشام تصویر نشه
مگه میشه،ختم رسل
دعا کنه درگیر نشه!؟
*قد خمت،داره میگه
پیر شدی پای حیدرت
لرزش زانوهام میگه
موندنی نیست همسفرت۲
#یا زهرا۳#
با نخ و سوزن مشغول/زیر نور فانوسی
دور از چشای زینب/ این پیرهن و،از قسمت یقه اش چرا میبوسی؟!
*کشتی من و،انقدر نخون
عزیز من شهادتین
چی شده که،تو هر رجی
که می بافی میگی حسین؟
*فاطمه جان،جون علی
رفیق نیمه راه نشو
با رفتنت ،قاتل این
غریب بی پناه نشو
#یازهرا۳#
شاعر : عبدالله باقری
- دوشنبه
- 11
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 6:31
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه