چه جور بگم چی دیدم/خاطره شم جانسوزه
کاشکی می مردم اونجا/تموم بغض و گریه هام، از روضه ی اون روزه
*اون روزی که، یه بی حیا
از پیچ کوچه که رسید
دست من و، مادر فشرد
یه گوشه ای آروم کشید
*می شناختمش ،همونی بود
که پشت در هیزم آورد !
همونی بود،که با طناب
بابامون و از خونه برد ۲
[واویلا ۳]
از تو چشاش فهمیدم/داشت دنبال شر می گشت
هر چی جلوتر اومد/مادر من،از رو حیا عقب عقب بر می گشت
*گفتم چیه؟ برو کنار،
مگه تو ناموس نداری!؟
بابام بیاد، می کشتت،
قدم جلوتر بذاری
*داشتم هنوز، حرف میزدم
دستش گذشت از رو سرم
تا به خودم،بیام دیدم،
افتاد رو خاکا مادرم ۲
[واویلا ۳ ]
شاعر : عبدالله باقری
- دوشنبه
- 11
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 6:49
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه