ای تمام حاصلم گشتی درو
یاس آغشته به خون من مرو
بهترین رزمنده ی راه علی
در خسوف خونی ای ماه علی
چشم سیلی خورده ات را باز کن
درد دل را با علی آغاز کن
ای تمام آرزوی مرتضی
رخ مکن پنهان ز روی مرتضی
گر چه بنهادی به روی زخم، دست
بوی خونت خانه را پر کرده است
من خودم دیدم ز جور خصم پست
استخوان هایت به پشت در شکست
ای پرستوی شکسته بال من!
ای دویده از حرم دنبال من
پاره از داغت شده بند دلم
دست تو بشکست مانند دلم
باز بنما هر دو چشم بسته ات
گو سخن با حیدر دل خسته ات
ای شکسته سینه ی قامت کمان
فاطمه پیش علیّ خود بمان
بی تو من تنهای تنها می شوم
بعد تو کی از زمین پا می شوم
شاعر : مجتبی روشن روان
- پنج شنبه
- 14
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 8:35
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
ارسال دیدگاه