گل خزونی - قامت کمونی
خواهشم اینه - نری , بمونی
بند دل علی شده پاره
عزیز من تنت چه تب داره
اگه بری کارم دیگه زاره
( نرو نرو نرو نرو زهرا)
میلرزه دستات - سفیده لبهات
سویی نمونده - برای چشمات
دائم میگری دست روی پهلو
بستی یه دستمال به روی بازو
به صورتت نمونده رنگ و رو
( نرو نرو نرو نرو زهرا)
چه جور آوردن - بلا سر تو
چیزی نمونده - از پیکر تو
ای همه ی دلخوشیه حیدر
یه گوشه افتادی توی بستر
شده تموم تن تو لاغر
( نرو نرو نرو نرو زهرا)
شاعر : رضا رسولی
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 16:5
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه