داري، کجا میري پناه من
داري، میري اي تکی هگاه من، زهرا، نگاهی کن به آه من
قول دادي که بمونی ، کنارم اي هم نفسم
تو شهر بی وفایی ، بدون تو چه بی کسم
میدونی از غم تو ، پریشون و دلواپسم
واي با علی هم بگو از درد و داغت
واي قاتل من می شه فکر فراقت
زهرا، بارونیه روز و شبت
ذکرِ خدا خداست روي لبت، بی تاب، شده دوباره زینبت
ابراي نیلی داره ، سه ماهه آسمون تو
جون بر لب کرده من رو، نگاه نیمه جون تو
من رو میکشه آخر ، چشاي غرق خون تو
واي داري میگی وصیت هاتو با من
واي آتیشی تو دل من کردي روشن
شاعر : یوسف رحیمی
- شنبه
- 16
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 8:48
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه