• جمعه 2 آذر 03


و -( واپسین روزهای اسفند است! )

1827

واپسین روزهای اسفند است
نرخ صوت قناریان چند است  ؟!

در خیابان نشسته تکیه به کاج
پسرک چوب عود کرده حراج

بوی کبریت و عود می آید
از دلش بوی دود می آید!

دوره گرد نسیم چرخی زد
 و تلنگر به روح برخی زد!

واپسین روزهای اسفند است!
ماهی از رقص خویش شرمنده است

چشم آبی دختری تنها
گره خورده به تنگ ماهی ها

دختری با نگاه دریایی !
حسرتی قدِّ تُنگ یک ماهی

دستی از جنس عشق ، پنهانی
آمد  این  روزهای  پایانی

ماهی سرخ را به دختر داد؛
اشک دریا میان تُنگ افتاد

چشم ماهی که محوِ دریا شد
روزی هر دوشان مهیّا شد!

واپسین روزهای اسفند است
موسم کشت و کار و پیوند است

باغبان ! باغ را هَرَس کردی؟
شاخه را صاف و پیش و پس کردی ؟

شاخه ی زائدی تناور شد
باعث اُفت رشد باور شد

شکّ و تردید را قلم کردی ؟
ساقه ی عشق را عَلَم کردی ؟

تقویت کن نهال ایمان را
خاک اندیشه های گلدان را

ریشه ی استوار بینش را
بهترین باغ آفرینش را ...

  واپسین روزهای اسفند است
موعد توبه ی خردمند است

سطح آیینه غرق زنگار است
غفلت و تیرگی پدیدار است

رنگ دلهای ما چرا تار است؟
لَکّه بر پرده های پندار است

شیشه ی چشم ها غبارآلود
از پس پرده های خاک اندود

غصه پیغام دلخوری آورد
دوده ی کینه سینه را پر کرد

ما که از عاشقی خبر داریم
کینه ها را ز سینه برداریم

دل خود را که شستشو کردیم
سوی معشوق خویش برگردیم

واپسین روزهای اسفند است
این سلامی زمهرو پیوند است

لحظه های شکوه لبخند است ...
اهرمن زین شکوه در بند است

چه کسی  در گذار آخر  سال
از عملکرد خویش خرسند است؟!

شاعر : مریم پارساخو

  • پنج شنبه
  • 21
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • مریم

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران