خانه خراب گشتن من با عزای توست
زیــبـاترین تــرنم قــلبــم صدای توست
دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند
چشمان شور پشت سر بچه های توست
دردم گرفته فاطمه جان گریه می کنم
این قلب زخم دیده ی من مبتلای توست
دستار بسته ای که نبینم سرت شکست
جای شکستگی بخدا هرکجای توست
تکرار ضربه ها که به یک جا نمی خورد
جای قلاف روی سر و دست و پای توست
جای طناب مانده به دور گلوی من
آثار تازیانه بر انگشت های توست
پایین هردو گونه ی تو چاک خورده است
دو گوشواره دردسر مجتبای توست
مقتل نوشته از در و دیوار خورده ای
دهلیز خانه شاهد این ماجرای توست
مقتل نوشته خون همه جا را گرفته بود
خون لخته ها به موی پریشان حنای توست
مقتل نوشته خنجری از پشت در زدند
آثار پارگی به لباس عزای توست
گودال هم لباس حسین تو پاره شد
حالا زمان روضه ی کرببلای توست
هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت
کندی خنجر از اثر بوسه های توست
شاعر : قاسم نعمتی
- یکشنبه
- 24
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 15:57
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه