ای ساکن دلها
ای یوسف گم گشته ی زهرا
بی یار نشستی
ای پادشه و صاحب دنیا
از بس که غریبی
خیمه زده ای در دل صحرا
هزاران سال تو این دنیایی
بمیرم آقا چقدر تنهایی
آقام ای آقام ۴
*********************
خون شد دلت آقا
از روضه ی جانسوز مدینه
از روضه کوچه
آن مادر سادات که بر روی زمینه
یا ناله ی مادر
در پشت در از ضربه ی کینه
تو امید آخر زهرایی
بمیرم آقا چقدر تنهایی
آقام ای آقام ۴
*********************
جان ها بفدای
آن بغض گرفته به گلویت
اشکی که روان است
در ماتم آن یاس به رویت
آقای غریبم
عالم بفدای تار مویت
همه مجنون و شما لیلایی
بمیرم آقا چقدر تنهایی
آقام ای آقام۴
*********************
شاعر : حسین شادمند
- دوشنبه
- 3
- فروردین
- 1394
- ساعت
- 16:6
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسین شادمند
ارسال دیدگاه