از بس فرشته است گذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پر جای ندارد
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد
امشب شب عشق است، شب مادر باباست
با قبله بگو قبله ی ما حضرت زهراست
بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطه ی با، نقطه ی پیوند تو هستی
آیینه قدی خداوند تو هستی
چیزی به جز از نور خداوند نداری
سوگند خدا گفت که مانند نداری
بانو چه شگفت است هبوطی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که تو داری
آرامش دریاست سکوتی که تو داری
**
عزم من و تو جزم شد و کارگر افتاد
دشمن به عقب رفته و از پشت سر افتاد
تا پای فشردیم از عالم سپر افتاد
با آلِ علی هرکه در افتاد وَر افتاد
ما سخره ی سختیم که از باد نلرزیم
این درس به ما مادر ما داد نلرزیم
هرجا که بلند است به زیر قدم ماست
بر هرچه سه تیغ است شکوه عَلَمِ ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کَمِ ماست
موجیم که آسودگی ما عَدَم ماست
ما درس جز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بت شکن ما
در سایه ی زهراست تمام وطن ما
این خصم زبون است اگر بد دهنی کرد
وین سیره یِ زهراست که دشمن شکنی کرد
**
دریایِ علی،غیرت طوفانی ات عشق است
ای مرد ترین مرد،رجز خوانی ات عشق است
**
جایی که ملک چشم کشد گرد محال است
با نام شفا پرور تو درد محال است
جز شیر خدا گرد تو یک مرد محال است
رفتی و جز از تو هما درد محال است
با تیغ به تو تکیه کند شیر خداوند
ای خطبه ی تو غیرت شمشیر خداوند
از روز ازل هر تپشت یاد علی بود
نَبْضَت،ضربانت،نفست ناد علی بود
این هشت فلک فاطمه آباد علی بود
خانم همه ی حرف تو فریاد علی بود
میلاد توُ باز نمک گیر غدیریم
از توست که مانند تو درگیر غدیریم
شاعر : حسن لطفی
- سه شنبه
- 18
- فروردین
- 1394
- ساعت
- 7:11
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه