• دوشنبه 3 دی 03

 محمد حسین رحیمیان

حضرت زهرا(س)-مدح و ولادت -( این زندگی بی عاشقی معنا ندارد )

2865
4

این زندگی بی عاشقی معنا ندارد
ای وای بر آنکه دل شیدا ندارد
هرکس که اینجا شهرتش عاشق نباشد
روز قیامت نامه اش امضا ندارد
آن که عبادت کرده اما بی محبت
جایی میان عالم بالا ندارد
آن قدر دین آمد که گوید ایها الناس
بیچاره آن که حضرت زهرا ندارد
هر کس نگفته فاطمه، روز قیامت
بر لب نوایی غیر واویلا ندارد
هر جاست حرف فاطمه آنجا بهشت است
والله این دنیا و آن دنیا ندارد
بدبخت آن که نیست زهرا مادر او
باید بسوزد در جهنم پیکر او
ما فاطمیونیم چیزی کم نداریم
ما فاطمیونیم در دل غم نداریم
ما درد خود با هر کس و نا کس نگوییم
غیر از علی و فاطمه مَحرم نداریم
هر کس به زیر سایۀ لطفی نشسته
ما سرپناهی غیر این پرچم نداریم
معنی انسان میشود محتاج زهرا
جز سائلان فاطمه ، آدم نداریم
دنیا اگر با فاطمه مأنوس گردد
اصلا گرفتاری در این عالم نداریم
وقت خوشی یا غصه ها اصلا امیدی
جز دختر پیغمبر اکرم نداریم
ما را همیشه داده این مادر خجالت
بیش از پدر مادر به ما کرده محبت
تو کیستی دنیاست حیران مقامت
بر سیزده معصوم ، واجب احترامت
بین زمین و آسمان ها می درخشد
پیغمبری که روزها داده سلامت
تو ورد لبهای امیرالمومنینی
خیلی تعصب داشت بر نامت امامت
الحق تویی بانوی از ما بهتران و
صاحب نفس های همه عالم غلامت
من مطمئنم ذره را خورشید کردند
آن قوم که با معرفت بردند نامت
در آفرینش مادری دیگر ندارد
اندازه ات فرزندهای با کرامت
بالاتر از درکند کل بچه هایت
مثل تو بی همتا، حسین و مجتبایت
هر روز عمرت بخشش و ایثار کردی
با مهربانی با همه رفتار کردی
بر تو پیمبر زادگی خیلی می آید
تو زندگانی محمد وار کردی
حق بزرگی گردن هر شیعه داری
تاریخ را از فتنه ای هشیار کردی
خسته نباشی قهرمان بی نشانه
خیلی برای عزت ما کار کردی
هر جور میشد پای دینت ایستادی
تو دشمنان مرتضی را خوار کردی
داری چه توفیقی تمام هست خود را
نذر جناب حیدر کرار کردی
ای مرجع تقلید عشاق ولایت
ما را نکن محروم از فیض شهادت
ای بهترین سرچشمه فیض الهی
محکم تر از تو من ندارم تکیه گاهی
آورده ام ناگفته ها را محضر تو
دارم دوباره التماس یک نگاهی
نا واردم من آمدم سوی تو امشب
بلکه برایم از خدا حاجت بخواهی
مادر غریبه نیستی راحت بگویم
جان حسینت خسته ام از روسیاهی
آن قدر گیرم این ضریح چادرت را
تا که بیفتم در مسیر سر به راهی
ای کاش تو قسمت کنی من هم بگردم
یک عمر دور خانه ات مانند آهی*
قربان آنکه پیش تو عمری گدا شد
روح از تنش با اسم فرزندت جدا شد

شاعر : محمد حسین رحیمیان

  • شنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 5:31
  • نوشته شده توسط
  • محمد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران