• دوشنبه 3 دی 03


امام حسین(ع)-شهادت-گودال -( غربت آنست که لب تشنه سرت را بزنند )

2537
3

غربت آنست که لب تشنه سرت را بزنند
بی پرو بال شوی باز پرت را بزنند
غربت آن است که از روی لج و لج بازی
نیزه ها جمع شوند و دهنت را بزنند
غربت آنست که در پیش نگاه پدری
سنگ ها جمع شوند و پسرت را بزنند
غربت آنست که در فاصله ی کوتاهی
تیر ها یک یه یک آیند و تنت را بزنند
غربت آنست که مشک و علم و دستان
ساقی و لشگر و میر قمرت را بزنند
غربت آنست که با نیزه سرسخت کسی
فاتحه خوان بشوند و بدنت را بزنند

شاعر : حبیب باقرزاده

  • یکشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 6:58
  • نوشته شده توسط
  • محمد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران