دید چشمش به آسمان وا بود
تشنه بود و میان خون ها بود
لحظه های جسارت و غارت
در دل قتلگاه بلوا بود
رحم در چشم نانجیبی نیست
بین خولی و شمر دعوا بود
دید دست جماعتی نامرد
تکه های لباس پیدا بود
لبه ی تیغ ها که پایین رفت
ساقه ی نیزه ها به بالا بود
شاعر : حسن لطفی
- دوشنبه
- 31
- فروردین
- 1394
- ساعت
- 7:51
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه