در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از شعر ، غم بی وطنی را
این داغ مرا کشت ، چه باید بنویسم
خورشیدِ شب مکه و ماه مدنی را
از بغض لبالب شدم از هتک حریمت
صبرتو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم ، پیش تو آورده ام امشب
در هاله ای از بهت دلی سوختنی را
آن ها که جگر سوخته ی سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوخته ی پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شدو ری سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیده است
دور و بر خورشید ، شبی اهرمنی را
اما خبرش نیست خدا داده به دستت
مانند علی بازوی لشکر شکنی را
ای عطر دلارای نماز شبت از دور !
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرین سخنی ر
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
شاعر : عباس شاه زیدی
- سه شنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 8:12
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
عباس شاه زیدی
ارسال دیدگاه