شب شب لیله الرغائب بود
حس راز و نیاز غالب بود
هر کسی غرق حاجتش اما
صبح جمعه ، امام غائب بود
روی ماهش به شب نمی آید
دل ما به رجب نمی آید
ما که مشغول زندگی خودیم
پس نگوییم عجب نمی آید
گرم دنیای غصه و دردیم
با امام زمان خود سردیم
روی لب هاست ، یا "من ارجوه" و
در پی "کل خیر " می گردیم
غرق در روزگار جنجالی
هفته هامان ز جمعه ها خالی
شب ، شب آرزو و اما ما
غرق در آرزوی پوشالی
ندبه هامان فقط تظاهر بود
نامه از رو سیاهیم پر بود
منتظر با دو چشم خواب آلود ...
جمعه ، آقا ، فقط تلنگر بود
شاعر : مجتبی کرمی
- یکشنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 4:46
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
مجتبی کرمی
ارسال دیدگاه