با اين دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته ني ام بي لب دم ساز چه سازم
در کنج قفس مي کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگيرم و هيهات
با اين همه افسونگري و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر اين راز چه سازم
گيرم که نهان برکشم اين آه جگر سوز
با اشک تو اي ديده غفار چه سازم
تار دل من چشمه الحان خدايي ست
از دست تو اي زخمه ناساز چه سازم
ساز غزل سايه به دامان تو خوش بود
دور از تو من دل شده آواز چه سازم
هوشنگ ابتهاج
- پنج شنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 8:33
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه