• دوشنبه 5 آذر 03


شعر در مدح و شهادت حضرت زینب (س) -( به نام حضرت پروردگار یا زینب )

3307

به نام حضرت پروردگار یا زینب
فقط دوای دل بیقرار یا زینب

و ذکر مردم شب زنده دار یا زینب
براین کویر دو چشمم ببار یا زینب

دل ترک ترکم از تو عشق میخواهد
هوای تازه کمی از دمشق میخواهد

تو معنی همه ی عاشقانه ها هستی
پیمبر سفر شام و کربلا هستی

به خیل اهل جنون هم تو مقتدا هستی
اجازه هست بگویم شما خدا هستی

پس از حسین علمدار این قبیله تویی
بزرگی و جبل الصبری و عقیله تویی

علی و فاطمه یا که پیمبری بانو
عزیز فاطمه را هم تو دلبری بانو

به بانوان زمانت تو سروری بانو
مرا کنار حریمت نمیبری بانو

نخی ز معجرتان کم شود زبانم لال
ستون عرض و سما خم شود زبانم لال

تو یک تنه اسدالله کوفه و شامی
تو آفتابی و تو ماه کوفه و شامی

تو با رقیه حریف سپاه کوفه و شامی
هزار مرتبه آه از نگاه کوفه و شامی

به گوش خلق رساندی صدای عاشورا
چقدر ناله زدی پا به پای عاشورا

شبیه بارش ابر بهار میباری
بدون وقفه و بی اختیار میباری

به یاد خنده ی آن نیزه دار میباری
به یاد روضه ی آن ده سوار میباری

دوباره در نظرت رد پای شمر آمد
و پیش چشم ترت چکمه های شمر آمد

دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد
نه معجری ز سر کودکی کشیده نشد

قد عقیله ی این کاروان خمیده نشد
و خونی از نوک سر نیزه ای چکیده نشد

قلم میان دو دستم فسرده شد خشکید
عقیله گریه کند حرمله به آن خندید

تلذی و عطش و شیرخواره یادش هست
و غارت حرم و گوشواره یادش هست

کنار علقمه ماه و ستاره یادش هست
هنوز گریه ی آن مشک پاره یادش هست

کنار ام بنین گفت پرپرش کردند
کنارعلقمه چندین برابرش کردند

هنوز صحنه ی گودال و شمر یادش هست
هنوز پیکر پامال و شمر یادش هست

هنوز غارت خلخال و شمر یادش هست
هنوز گریه ی اطفال و شمر یادش هست

چقدر او عطش دیدن اجل دارد
هنوز پیروهن پاره را بغل دارد

میان بستر و پر التهاب میسوزد
به یاد مجلس و شام و شراب میسوزد

و پای روضه ی او آفتاب میسوزد
رباب گفته و او با رباب میسوزد

عروس خانه مان بود و آب آبش کرد
زبان درازی بزم شراب آبش کرد

شاعر : امیر علوی

  • دوشنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران