گذشته از شنیدهها قصهی داغ دیدهها
قصهی ساق و سلسله كشیده تا قصیدهها
جبال جاریِ حرم، هبوطهای دم به دم
رسیده تا رهیدهها به سجن غم كشیدهها
ببین عبای پارهای به سجده در شرارهای
ز دردِ كال چیدهها و از قفا بریدهها_
میان سجده می زند به تازیانه میبرد
به صورت از كشیدهها و نام ناشنیدهها...
شهید جرم جامعه موسی عیسای همه
به خواب خان گزیدهها رسیده از سپیدهها
شكسته زخم كندهها ساق و سیاق دندهها
آه از این خمیدهها آخ از آن خمیدهها
میان خلوت خلود از این صبور در سجود
نه شكوه از شنیدهها نه خواهش از ندیدهها!
ولی چه شد كه عاقبت از آن یهود بی صفت
صدا زد ای حمیدهها به آسمان رسیدهها...
خلاص كن مرا خدا به آه داغ این دعا
چو دانه های از زمین به زندگی دویدهها
زخم نجیب روزهها باز كه شد به زوزهها
خون زدن از سپیدهها و استخوان؟ رمیدهها...
بزن شریر پر شغب ولی مبر میان شب
نام شكسته چیدهها و مادر بریدهها...
عاقبت از وطن رسید آه بدون تن رسید
امام غم گزیدهها اشك روان دیدهها
مشت پری به كند و غل، باب حوائج رسل
غصهی یاس چیده را رسانده تا قصیده آه...
شاعر : کاظم رستمی
- سه شنبه
- 22
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 14:12
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
کاظم رستمی
ارسال دیدگاه