• جمعه 7 دی 03


مناجات -( از سر پلک تو افتاده بن و بنیادم )

1899
1

از سر پلک تو افتاده بن و بنیادم
مرغ بام ملکوتم که تویی صیادم
تا خود حشر به پای تو فقط سجادم
اهل جنت نه و من اهل حسین آبادم

دل من را نتوانند، به زنجیر کشند
بنده ی زینبم از هر دو جهان آزادم
تا که آب است مرا حاجت بر تربت نیست
همه را پس زده ام تا تو کنی امدادم
تیغ مژگان به کفت گیر و سرم را تو بزن
ای فدای سر تو جان من و اجدادم
خشک خشکم به کویر دل من اشک بریز
تو که آبم بدهی، شاخه گل شمشادم
من ز آدم شدنم هیچ ندیدم خیری
سگ عباسم و از گفته ی خود دلشادم

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • پنج شنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • خادم الحسین ع

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران