من گريه مي ريزم به پاي جاده ات، تا
آئينه کاري کرده باشم مقدمت را
اوّل ضمير غائب مفرد کجائي؟
اي پاسخ آدينه هاي پر معمّا
بي تو سروديم آنچه بايد مي سروديم
يعني در آورديم باباي غزل را
حتمّي ِ بي چون و چرای سبز برگرد...
راحت شويم از دست اما و اگرها
آب و هواي خيمه ي سبزت چگونه است؟
اينجا گهي سرد است و گاهي نيست گرما
بهر ظهور امروز هم روز بدي نيست
اي تکسوار جاده هاي رو به فردا
آقا، صداي پاي سبز مرکب توست
تنها جواب اينهمه "مي آيد آيا؟"
يک جمعه مي بينيد نگاه شرقي ِ من
خورشيد پيدا مي شود از غروب دنيا
آقا نماز جمعه ي اين هفته با تو
پاي برهنه آمدن تا کوفه با ما
از وبلاگ روضه
- سه شنبه
- 12
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 4:43
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه